مولفه‌های هویت در آثار رابرت گابر – قسمت دوم

تعریف هویت

مفهوم هویت از مباحث سهل و ممتنع در عرصه علوم مختلف است. سهل است به این معنا که برای همگان محسوس و معلوم می‌نماید، ممتنع است زیرا که به تعبیر اریک اریکسون، هر چه بیشتر در این موضوع مطلب نوشته می‌شود؛ نامفهوم‌تر و دشواریاب‌تر می‌شود. به‌‌نظر می‌رسد که بیشتر افراد و یا اهل فن، فهم و درک خود را از هویت مشخص نمی‌کنند و طبعاً ابهام در این عرصه را برای بروز تناقضات و ابهامات می‌گشاید (قاسمی،1383: 256).

در ادامه به برخی از تعاریف از منابع مختلف پرداخته می‌شود.

هويت يعنی ذات باری تعالی، هستی، وجود. آنچه موجب شناسايی شخص باشد. عبارت است از حقيقت جزئيه؛ يعنی هرگاه ماهيت با تشخص لحاظ و اعتبار شود هويت گويند، وگاه هويت به معنی وجود خارجی است و مراد تشخيص است و هويت گاه با لذات و گاه بالعرض است (معین،1325:1381).

با رجوع به فرهنگ لغات انگليسي آكسفورد در مي‌يابيم كه واژه هويت[1] ريشه در زبان لاتين دارد (Identitas از idem يعني مشابه و يكسان ريشه مي‌گيرد) و دو معناي اصلي دارد. اولين معناي آن بيانگر مفهوم تشابه مطلق است: اين با آن مشابه است. معناي دوم آن به مفهوم تمايز است كه با مرور زمان سازگاري و تداوم را فرض مي‌گيرد. به اين ترتيب، به مفهوم شباهت از دو زاويه مختلف‌ راه مي‌يابد و مفهوم هويت به طور هم زمان ميان افراد يا اشياء دو نسبت محتمل بر قرار مي‌سازد: از يك طرف شباهت و از طرف ديگر تفاوت (تاجیک،13:1384).

هويت عبارت از افتراق و تمیيزی که فرد بين خود و ديگران می‌‌گذارد. هويت يک سازه و ساختار روانی و اجتماعی است و گاه به دو جزء هويت موفقيت و هويت شکست تقسيم می‌‌شود. هويت يعنی حقيت شیء يا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. هويت در لغت به معنی شخصيت، ذات، هستی و وجود است (روحی،8:1390). مفهومی ‌اسـت‌ که‌ دنیای درونی یا شخصی را با فضای جمعی اَشکال فرهنگی و روابط اجتماعی ترکیب می‌کند. هویت‌ها معناهای کـلیدی هستند که ذهنیت افراد را شکل می‌دهند و مردم به واسطه‌ی آن‌ها نسبت‌ به‌ رویدادها‌ و تـحولات زندگی خود حساس می‌شوند. مردم بـه دیـگران می‌گویند که چه کسی‌ هستند‌ و مهم‌تر این که به خودشان نیز می‌گویند که چه کسی هستند و سپس می‌کوشند به گونه‌ای‌ رفتار کنند‌ که‌ از آن کسی که تصور می‌کنند هستند انتظار می‌رود (تاجیک،14:13884).

تعریف هویت از منظر روانشناسی

از منظر روانشناسی، بسیاری از نظریه‌پردازان‌ شخصیت، هویت‌ را در درجه‌ی نخست، بر ساخته‌ی احساسات و تمایلات فردی و شـخصی مـی‌دانند. از این دیدگاه، هویت عبارت است‌ از احساس‌ تمایز شخصی، احساس تداوم شخصی و احساس استقلال‌ شخصی بنابراین، به‌ یک معنا مسأله‌ی‌ هویت، همان مسأله‌ی‌ شخصیت است و هویت‌ عبارت‌ از احساسی است که انسان نسبت به استمرار حیات روانی خود دارد و یگانگی و وحدتی‌ کـه در مـقابل اوضاع و احـوال‌ متغیر‌ خارج همواره‌ در‌ حالات‌ روانی خود حس می‌کند (همان:22).

تعریف هویت از منظر جامعه‌شناسی

مفهوم هویت در جامعه‌شناسی مفهومی چند‌بعدی است و می‌توان به چند طریق درباره آن بحث کرد. هویت به معنای درک و تلقی مردم درباره کیستی‌شان و درباره چیزهایی است که برایشان معنادار است. هویت اجتماعی خصوصیاتی را توصیف می‌کند که از طرف دیگران به یک فرد نسبت داده می‌شود. این کیفیت‌ها و خصوصیات غالباً بر مبنای گروه‌های اجتماعی که فرد به آنها تعلق دارد به فرد نسبت داده می‌شود (مثل مذکر، آسیایی یا کاتولیک بودن) و نشان می‌دهد که از چه جهتی یک فرد همانند دیگران است. هویت شخصی ما را به‌ عنوان افراد متمایز از هم جدا می‌کند. هویت شخصی به‌ معنای حس یگانه‌ی خویشتن خویش است که با رشد ضمیر نفس و کنش متقابل مداوم فرد با دنیای بیرون شکل می‌گیرد (گیدنز،68:1386).

هویت مشخص‌کننده جهت‌گیری آدمی است، پس اجتماع، محیط، روابط قدرت و عوامل بی‌شمار دیگری در شکل ‌یافتن و هویت‌یابی وی موثرند (قاسمی،272:1383).

رابطه من، شخصیت، هویت

در ابتدا ذکر این نکته حائز اهمیت است که وجود مفاهیم مترادف یا نزدیک برای هویت (مانند من، ما، خود، درك از خود[2]، تصوير از خود[3]، بازنمايي خود[4]، آگاهي از خود[5]، خود انگاره[6]، هويت خود[7]، ايگو[8]،  سوپر ايگو[9] و شخصيت[10]) (بهاروند،7:1390) سبب می‌شود که تفاوت آنها با هویت ذکر شود که در این پژوهش به طور اجمالی به تفاوت من، شخصیت با هویت پرداخته می‌شود.

هویت با «من» انسان یکی نیست. «من» موجودی است که می‌اندیشد و از او رفتار و فعالیت سر می‌زند. هویت اینها نیست، بیشتر معطوف به تعامل و پیامدهای زمانی(و جغرافیایی) عمل این پدیده‌های روحی است. هویت بازتاب حاصل از وحدت «من»، «خود» و «شخص» انسان است؛ نقشی است که از مجموع فرآیند «از دست‌رفته‌ها» و «بازیافته‌ها» بر ذهن آدمی به‌ جا می‌ماند و بر کیفیت روند بعدی آن تاثیر می‌گذارد (عبادیان،11:1383).

وقتی فرد مستهلک[11] در‌ جامعه‌ است، چنان‌چه در‌ جامعه‌های قدیم مثلا یونان قدیم بوده است، دیگر مسأله‌ی من و هویت به صورتی که ما تصور می‌کنیم مطرح‌ نیست… این هویت زمانی پیدا مـی‌شود کـه انـسان با غیر مواجه می‌شود‌ و ایـن «غیر» عبارت‌ اسـت از جـامعه‌ی دیگر، طرز تفکرهای مختلف و نقش‌های جدیدی که انسان ـ به قول روان‌شناسان ـ به عهده می‌گیرد. مسأله‌ی هویتی که امروز مطرح ‌‌است، در‌ واقع برای این است که انسان امـروزی شـخصیت مـلی، بومی و تاریخی خود را با‌ تحولات‌ اخیر تمدن‌ و فرهنگ می‌سنجد و چـون در ایـن انطباق مشکلاتی پیدا می‌کند، به خود برمی‌گردد و این سؤال‌ برایش پیدا می‌شود که من چیستم و کیستم (تاجیک،23:1384).

برای شخصیت تعاریف مختلفی ارائه شده است. آنچه را که می‌توان از تمامی تعاریف استنتاج نمود، این است: «شخصیت شامل ترکیبی از خصایص ارثی و محیط اجتماعی است که فرد با عواطف و احساسات، رفتار و روابط شایسته با دیگران دارا می‌باشد.» (فرسار،34:1377)

بنابراين تعريف مي‌توان گفت كه شخصيت با هويت متفاوت است زيرا چنان كه پيش‌تر اشاره شد هويت داراي دو جنبه است. از يك طرف شباهت و از طرف ديگر تفاوت. شباهت با اعضاي گروه و تفاوت با اعضاي خارج از گروه. اما شخصيت تنها بر تفاوت‌هاي بين شخص با ديگران استوار است.

اقسام هویت

می‌توان اقسام هويت را اين‌گونه دسته‌بندی کرد:

هويت فردی:  منظور از هويت فردی، شناخت توانايی، قابليت‌ها و ويژگی‌های رشد و تحول و نيازهای اساسی روان است. با اين تعريف، هويت فردی با خودشناسی رابطه مستقيم دارد.

هويت شخصی: يعنی اينکه هرکس بداند پدرش کيست، مادرش کيست، نسبت و تبار و نژادش کدام است. در کجا به دنيا آمده و اين‌ها همه هويت شخص است که مقداری از آن در شناسنامه‌ها نيز ثبت می‌شود. با شناخت اين هويت انسان از خصوصيات شخصی و فردی خود آگاه می‌شود و به خصوصياتی که جهات بدنی او از آنها نشأت گرفته شده است پی‌ می‌برد (روحی،9:1390).

هويت صنفی: هويت صنفی يا شغلی و اجتماعی هويتی است که هويت فرهنگی و اعتقادی و ايدئولوژيکی نيز به همين هويت مربوط است؛ اين هويت نشان‌دهنده عوامل پديد آورنده شخصيت فکری‌ انسان است اين هويت نشان‌دهنده شخصيت انسان، شخصيت فکری و فرهنگی و شأن انسانی در ابعاد ظاهری وجود او است (همان:9).

هويت باطنی: انسان دارای يک هويت باطنی است که مربوط به جنبه خويشتن واقعی انسان است يعنی بعد روح انسان‌. اين مرحله از شناخت ‌مهمترين مرحله است و اگر انسان آن را نشناسد نابالغ از دنيا می‌‌رود. هویت باطنی شناختن خود واقعی است يعنی جهت ماوراء‌الطبيعی وجود انسان.

هويت خانوادگی: منظور از اين هويت، تعيين نسبت ميان فرد و خانواده او و پيوندهای طرفين است (همان:10).

هويت دينی: رابطه آدمی و نحوه تعلقش با دين، هويت دينی را تشکيل می‌‌دهد که نتيجه آن احساس مسئوليت در مقابل ارزشها و باورهای دينی است.

هويت فرهنگی: در تعريف فرهنگ آمده است: «فرهنگ… مجموعه‌ای کلی است که دانش، باورداشت‌ها، هنرها، اخلاقیات، قوانین، رسوم و نیز هرگونه قابلیت‌ها و عادت‌های دیگری را در بر می‌گیرد که انسان به عنوان عضو یک جامعه آنها را کسب می‌کند» (کُتاک،365:1386) بنابراين، هويت فرهنگی همان نقشی است که فرد در حوزه عادات و باورها ايفا می‌‌کند.

هویت مـلی: ریشه‌ در‌ احـساس تعلق به طایفه و تیره و قبیله و ایل و قوم دارد. اعضای یک طایفه‌ یک‌ نـیای مـشترکی دارنـد، در سرزمین معین زیست می‌کنند، هم‌زبانند، آداب و رسوم مشترک دارند و با‌ یکدیگر‌ در زمینه‌های اقتصادی همکاری دارند، رهبران مشترک دارنـد و بـرای دفـاع از منافع طایفه می‌جنگند و معمولا‌ دارای‌ نام‌ معین و هویت جمعی هستند (تاجیک،11:1384).

هویت سیاسی: ما هویت خود را از طریق تفکیک خودمان و دیگران ایجاد و حفظ می‌کنیم. بنابراین جبهه‌ای میان خود و دیگری به‌وجود می‌آوریم. تفاوت‌های زاینده هویت، اغلب با ارزش‌گذاری و سلسله مراتب همراهند (سیاه/سفید، مرد/زن). در خصوص هویت جمعی نیز تفکیک من /دیگری به تفاوت ما/ آنها مبدل می‌شود. هرگاه دیگری متفاوت، به نافی و تهدیدکننده هویت بدل شود؛ تمایز حالت آنتاگونیستی[12] به خود می‌گیرد و امری سیاسی می‌شود و لذا هویت سیاسی ایجاد می‌گردد (قاسمی،260:1383).


[1] identity

[2] Self‐perception

[3] Self‐image

[4] Self‐representation

[5] Self‐awareness

[6] Self‐concept

[7] Self‐identity

[8] ego

[9] super ego

[10] personality

[11] Amortized تنزل، کم بها

[12] Antagonist:مخالف،رقیب

ـ قاسمی، محمد علی(1383)،  هویت در فضای پست مدرن؛ بررسی آرای چنتال موفی در باب هویت، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 24، صفحات 255 تا 274.

ـ معین، محمد (1381)، فرهنگ فارسی، به اهتمام عزیزالله علیزاده، تهران: نشر ندا.

ـ تاجیک، محمدرضا (1384)، انسان مدرن و معمای هویت، مجله مطالعات ملی، شماره 21، صفحات 7 تا 21.

ـ روحی، مینا (1390)، هویت زن و نقش آن در هنر هخامنشیان، کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.

ـ گیدنز، آنتونی (1386)، جامعه‌شناسی، حسن چاوشیان، تهران: نشر نی.

ـ بهاروند، رضا (1390)، مولفه‌های هویت در نقاشی معاصر ایران، کارشناسی ارشد، دانشگاه هنرـ دانشکده هنرهای تجسمی.

ـ عبادیان، محمود (1383)، پدیدارشناسی هنر و جهانی شدن: هویت در مناسبت با هنر، مجله زیباشناخت، شماره 11، صفحات 7 تا 12.

ـ فرسار، احمد (1377)، جامعه‌شناسی: اصول،مبانی‌و‌نظریه‌پردازان، تهران: نشر اوحدی.

ـ کُتاک، کنراد فیلیپ (1386)، انسان‌شناسی:کشف تفاوتهای انسانی، محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.