نگاره اول – آوردن مجنون در زنجیر به خیمه لیلی
برای بررسی نگاره “آوردن مجنون در زنجیر به خیمه لیلی” ابتدا باید به بادیه نشینی اشاره کرد. در کشورهای اسلامی همواره دو وجه بیابانگردی و آبادی نشینی به چشم می خورد که در هنر آنان نیز تاثیر گذاشته است. یک جهانگرد اروپایی سده شانزدهم میلادی که از سمرقند در زمان پایتختی تیمور دیدن کرده بود از مناظر شگفت انگیز سران ترک و مغول اینچنین شرح می دهد:در عین اینکه مساجد و مدرسه های بسیار بزرگ برپا می کردند، خود در چادرها و در میان باغ ها می زیستند.
در ادبیات ایران نیز این دو وجه در هم آمیخته و خود را نمایان می سازد. در بیشتر داستان ها افراد به بهانه های مختلف مدام در حرکت و جابجایی هستند و اغلب در دشت و صحرا به سر می برند و درون خیمه ها می زیند. چنین حالتی را در منظومه ها به روشنی می توان یافت و رویکرد آن را در آثار نقاشان می توان نظاره کرد. به طوریکه بسیاری از صحنه های زندگی بیابانی و چادرنشینی مضمون تصاویر آنان است. از سوی دیگر اسلام زندگی شهری را با نظر مساعد می نگرد زیرا که شهر متضمن مکان های مقدس است و در آن شرایع اسلام و پیروی از سیره پیامبر بهتر شیوع می یابد. بنابراین اسلام در درون خویش و در سطح معنوی دو حالت آدمی را که گرایش به آبادی نشینی و بیابانگردی باشد در هم آمیخته دارد و از همین روست که در بیشتر هنرهای اسلامی این دو ویژگی نمایان می شود.
همانگونه گه چادرنشینان مستقیما با طبیعت سروکار دارند آبادی نشینان نیز مستقیما با معماری که سازنده محیط زندگیشان است در ارتباط هستند.(لاریجانی،1376،178)
در رابطه با به تصویر کشیدن زندگی بادیه نشینی یکی از زیباترین تصاویر آن به قلم میر سیدعلی است که مشخص می کند وی مانند بهزاد، نقاشی و متن نظامی را دستاویزی برای مصور کردن زندگی روستایی و چادرنشینی قرار داده. عشق و علاقه عمیق به مناظر بیرون شهر و زندگی شهری که این استاد را در ردیف نقاشان صحنه های روزمره زندگی قرار می دهد، غنای ریزه کاری های خاص، سلاست زیبا و سالم پرداخت آنها، بی تاثر و رقت و با کمال صراحت، جملگی از ویژگی ها و مولفه های سبک بی مثال اوست. نگاره های این هنرمند بنام، به سبب بعضی از ریزه کاریها و دقیق پردازی ها، در مقام سندی و شاهدی از زندگی فرهنگی ان دوره، ارزشمند و بسیار ستودنی است. گو اینکه تاثیر بهزاد مخصوصا در منظره پردازی او آشکار است ولی فرض بر آن است که میرسید علی بهزاد را درک نکرده، اما نسبت به سایر هم روزگاران او، بستگی دلبرانه ای به سبک او نشان داده و ناتورالیسمی را که بهزاد پیشتر راه آن را کوبیده و نمایانده، با دقتی فراگیر و واقع گرا فرا نموده است. او در طراحی پیکره ای مدیون قاسمعلی است. نگاره او در این نسخه می نماید که چگونه خود را از قید و بند همه قراردادها وارهانیده و با صحنه پردازی کامل به سبک و سیاقی که تا کنون نا شناخته بود، مضامینی چون داستان آوردن مجنون به چادر لیلی با غنای هرچه لایق تر پرداخته است. خصوصیات قهرمانی رخت بر بسته و داستان به مثابه کار روزانه ای در حاشیه شهر فرانموده شده است.(پوپ،1389،114)
خلاصه داستان به نقل از دکتر زرین کوب اینگونه است: پدر مجنون (قیس) سالها در آرزوی فرزند بود تا آنکه خدا فرزندی به وی می دهد. کودک 10ساله که شد جمالش افسانه خلق گشت. پدرش او را به مکتب برد. با لیلی که او هم به زیبایی انگشت نما بود همدرس شد. عشق آن دو از همانجا پا گرفت، تا آنجاکه پدر مجنون برای خواستگاری لیلی رفت اما پدر لیلی وصلت را نپذیرفت. مجنون نتوانست طاقت بیاورد. پدرش به گفته اطرافیان او را به کعبه برد تا شاید فرجامی باشد برای این عشق. اما مجنون همچنان از این عشق به بیابان سرگذاشت و همراهی نوفل نیز برای رسیدن به لیلی موثر نیفتاد. روزی پیرزنی را دید که مردی شیداگونه را رسن در گردن کرده در بین قبیله ها می گردد و مرد را آزار می دهد و به رقص وا می دارد و آنچه بدست می آورند بین یکدیگر تقسیم می کنند. مجنون از او خواست تا بجای مرد، او را این بار به قبیله لیلی ببرد. چون به نزدیک خیمه لیلی رسید غزل ساز کرد و نام وی را به زبان آورد و طناب پاره شد و دوباره سر به صحرا گذاشت. سرانجام پدر لیلی به خواستگاری ابن سلام جواب مثبت داد. ابن سلام عروس را به خانه برد. چند روز بعد که خواست تمنای خود را از او حاصل کند، از لیلی تپانچه ای سخت خورد و اینگونه راز لیلی آشکار شد اما ابن سلام فقط به دیدار لیلی راضی بود.
چندی بعد ابن سلام مرد و لیلی نیز به علت بیماری از دنیا رفت. خبر به مجنون رسید به مزار لیلی رفت و همانجا جان سپرد و در کنار لیلی دفن شد.(زرین کوب،1372،117)
نگارگر در این اثر، “آوردن مجنون در زنجیر به خیمه لیلی” از مضمون فراتر رفته و زنان در زیر خیمه ها را به تصویر کشیده که مشغول فعالیت روزانه هستند. زنی شیر می دوشد، دیگری از چشمه آب می آورد، یکی با بچه ها سروکله می زند و دیگری هیزم به زیر دیگ می ریزد و زن دیگر بعد فراغت از کار روزانه مشغول سوزن دوزی است. دو چوپان با رمه های متلون به دیده می نشینند. یکی نی می نوازد و دیگری زنگی به دست دارد و به چوبدستی اش تکیه زده است. سه روستایی جوان هم مشغول سنگ پرانی به مجنون هستند. این حالت ها تا حدودی عظمت عشق مجنون را کمرنگ کرده ولی بر تاثر آن افزوده، زیرا در حالیکه همه مشغول به زندگی عادی هستند تنها اوست که درمانده شده است. حتی حالت لیلی در این اثر خالی از تاثر و اندوه است و به نظر می رسد که تنها از سر ترحم، مجنون را به حضور پذیرفته است. (پوپ،1389،115)
در تفسیر نگاره می توان به نکات زیر اشاره کرد: توجه نگاه ها به مجنون اشاره کرد،که حتی درخت کناری و نگاه سگ در پایین به مجنون اشاره می کنند.
درختی که در بالای تصویر وجود دارد، درخت چنار است که در نگاره “لیلی و مجنون در مکتب” هم تصویر شده که نماد پاییز و اشاره به پاییز عشق لیلی و مجنون دارد. با توجه به درخت چنار، می توان اینگونه برداشت کرد که درخت پایین صفحه هنوز کامل زرد نشده وبا توجه به سفیدی چادرهای پایینی، گویی هنوز امیدی به وصال است، اما درخت بالایی زرد شده و با توجه به سیاه بودن چادرهای بالا انگونه به نظر می رسد که هرچه دورتر می شویم نشانی از خبر خوش و شادی نمی ماند.
به نظر می رسد برای ورود به نگاره “آوردن مجنون در زنجیر به خیمه لیلی” می توان ازچند راه وارد شد، چه از زن آبی پوش ظرف به دست بالا، چه از ندیمه های لیلی پشت سرش و چه از چوپان بالایی.
آبی بکار رفته در آسمان، به نحوی هم در داخل چادر لیلی هم بکار رفته، شاید برای تعادل باشد، اما شاید بتوان اینگونه هم نتیجه گرفت لیلی از روی ترحم با دیدی از بالا به مجنون می نگرد، که جوانان سنگ پران نیز آن را تشدید می کند.
– ترابی،محمد،نگاهی به تاریخ ادبیات ایران از روزگاران پتش از اسلام تا اوایل قرن هفتم،تهران،ققنوس،1382.
-شهابی،علی اکبر،نظامی،تهران،ابن سینا،1343.
-زرین کوب،عبدالحسین،پیرگنجه در جستجوی نا کجا آباد،تهران،سخن،1372.
-پاکباز،رویین،دایرة المعارف هنر،تهران،فرهنگ معاصر،1389.
– پاکباز،رویین،نقاشی ایرانی از دیرباز تا امروز،تهران،زرین و سیمین،1392.
-کرباسی،شاهکارهای نگارگری،تهران،موزه معاصر،1390.
-پوپ،ارتور اپهام،سیر و صور نقاشی ایران،ترجمه یعقوب آژند،تهران،مولی،1389
-هومر،اودیسه،ترجمه سعید نفیسی،تهران،علمی فرهنگی،1370.
-ویرژیل،انه اید،ترجمه جلال الدین کزازی،تهران،مرکز،1369.
-فخار تهرانی،فرهاد،حمام ها،از معماری ایران محمد یوسف کیانی،سمت،1389.
-پیرنیا،محمد کریم،آشنایی با معماری اسلامی ایران،سروش دانش،1390.
-تجویدی،علی اکبر،نقاشی ایران از کهن ترین روزگار تا دوره صفویان،تهران،فرهنگ و هنر،1352.
-ثروت،منصور،مجموعه مقالات کنگره نظامی،تبریز،دانشگاه تبریز،1372،ص1.
-موسوی لر،اشرف،مجموعه مقالات همایش بین المللی کمال الدین بهزاد،ویراستار بهنام صدری،تهران،فرهنگستان هنر،1383.
-معروف،حبیب،1370،نگاره های پنج گنج شهر آشنایی،نشر داتش،شماره 67.
-ذوقی،سهیلا،1391،آیین تعلیمی کفن و دفن و سوگواری در هشت اثر حماسی،تحقیقات تعلیمی و غنایی زبان و ادب فارسی،شماره 13.
-ثابتی،الهه،1382،معماری حمام در مینیاتور ایرانی،کتاب ماه هنر،شماره 63و64.
نوری شادمهانی،رضا،1385،عناصر ساختاری و تزییناتی حمام در نگاره ای از کمال الدین بهزاد،کتاب ماه هنر،شماره101.
-رمضانزاده،پروانه،1382،روزنه ای بر تحلیل نگاره هارون الرشید در حمام،جلوه هنر،شماره 23.
-لاریجانی،لاله،واژه و نگاره در خمسه نظامی،پایان نامه کارشناسی ارشد پژوهش هنر،دانشکده هنرهای کاربردی،دانشگاه هنر تهران،1376.
منابع تصاویر
-اشرفی،م م،از بهزاد تا رضا عباسی،ترجمه نسترن زندی،تهران،متن،1388.
-هیل،درک،معماری و تزیینات اسلامی،ترجمه مهرداد وحدتی،تهران،علمی و فرهنگی،1375.
– پاکباز،رویین،نقاشی ایرانی از دیرباز تا امروز،تهران،زرین و سیمین،1392.