گزیده ای از نمایشنامه تماشاچی محکوم به اعدام ماتئی ویسنی یک

ـ وکیل مدافع (رو به متهم) :

“آقا واسه یه بار هم که شده تو زندگیت نشون بده که یه مردی، این تفنگ رو بردار، برو پشت صحنه و یه گلوله تو مخت خالی کن.”

ـ دادستان (رو به متهم):

فقط یه گلوله، درد هم نداره..همه هم برات کف می زنن، واسه همچین پایان درخشانی.. ما هم می ریم خونمون.”