هگل معتقد است:« هرچه در بهشت یا بر روی زمین اتفاق میافتد و آنچه در روزگار حادث میشود به سوی یک هدف پیش میرود و آن این است که روح به خودآگاهی و سپس به حقیقت خویش برسد و خودش را بیابد و بداند که خودش است و تنها خودش.»
آنچه میتوان به آن تکیه کرد تجربههایی که از درون آدمی نشات میگیرد و شاید این تنها راه شناخت عالم درونی خود باشد و به دانشی بسیار اندک از دنیای بیرونی خود دست یابد. این دست و پا زدن برای شناخت اطراف، عقاید و باورهای آدمی را میسازند و آدمی را بیشتر در خود فرو میبرد و رنگ و لعاب درون را جذابتر از بیرون میکند و شوق به درون فرورفتن را افزون نموده و آرام آرام درون و برون سبب میشوند آدمی همچون پروانه از پیله خارج گشته و زیبایی نهفته را آشکار سازد.