آثار آنیش کاپور به بیننده این امکان را میدهد تا در میان چیدمان قدم بردارد، زیر مجسمه بایستد، اطراف آن بچرخد و برای مکاشفهی بیشتر به درون اثر قدم بردارد، آثاری که در طی روند سالهای فعالیت وی به مجسمههای محیطی و حجیمتر تبدیل شدهاند.
از همان سالهای نخست تحصیل، شروع به ساخت و چیدمان نمود. قبل از سال 1979 چیدمانهایی با استفاده از مواد مختلف؛ خواه آماده و یا ساختهی خود، به وجود آورد.
هزار نام
توجه کاپور به پودرهای رنگی مورد استفاده در معابد و مناسبتهای آیینی هند جلب شد که در سفری سه هفتهای به آنجا در سال 1979 آشنا شد و میتوان نقطه عطف بزرگی در مجسمهسازی وی به حساب آورد.
” احساس کردم این چیزی است که میتوان از آن مجسمه ساخت”
سری کار جدید با عنوان “هزار نام”[1] شکل گرفت و در دورانهای مختلف و سالهای آتی در کنار سایر آثار، ساخت این مجموعه نیز ادامه داشت. در ابتدا از پیگمنتهای به رنگ قرمز و سفید که بر روی اشکال منحصر بفرد؛ هم در مصالح (چوب، جسو، رنگدانه) و هم در مقیاس استفاده شد.
قرمز در مرکز
وی ترجیح میداد به پودرهای رنگی از دید دیگری به جز ارتباط به هندوستان نگاه شود و مهمترین سابقه استفاده از رنگدانه را در آثار ایوکلین میدانست نه در هندوستان.
در بین سالهای 1980 تا 1981 ساخت این مجموعه ادامه داشت و مصالح دیگری نظیر شن و ماسه، گل و در رنگ هم رنگ زرد اضافه شد.
تا سال 1982 این احجام عموما بر روی زمین قرار گرفته و به علت فرم گنبدی و مدور آنها، یادآور ریشههای شرقی هنرمند بودند، اما از این سال به بعد احجام روی دیوار جای گرفتند؛ گویی از دل دیوار حجمی رنگی در تضاد با رنگ دیوار، خود را عبور داده و در حال بیرون آمدن از آن است.(قرمز در مرکز)[2]
سه
احجام از حالت گنبد، خارج و اشکال دیگر به خود میگیرند و در بعضی از آنها به جای استفاده از رنگهای درخشان و روشن، رنگهای خاکستری جایگزین میشود.(سه)[3]
آواز آبی
در ادامه و در سال 1983 ساخت احجام به سمت کروی شکل پیش میرود و بسیاری از آنها برداشت از پیچیدگیهای صدف و سنگها است.(آواز آبی)[4]
در جستجوی کوه
حجمهای رنگدانهای کاپور، رفته رفته حرکت عکسی را به درون پیش گرفتند و تودههای میانتهی به وجود آوردند (در جستجوی کوه 1984)[5]
گُل و یک درام مانند مرگ
اما همچنان احجام توخالی روی زمین قرار دارند و بسیاری از آنها در سالهای بعد، بصورت ترکیب و چیدمان با یکدیگر معنا پیدا میکنند. (گُل و یک درام مانند مرگ-1986)[6]
معبد
از سال 1987 به بعد را میتوان اینگونه قلمداد نمود که شروع ساخت آثاری است که بخشهای توخالی بیش از بخشهای مثبت(پُر) اهمیت دارند. (معبد)[7]
مادر
تودههای میانتهی یا در دل حجمهای کوچک با اشکال مختلف قرار داشته و یا حجمهای کروی که از وسط نیمه شدهاند و به صورت توخالی و از قسمت سطح مقعر ( مادر به عنوان خالی 1988)[8] در مقابل مخاطب قرار دارند.
آدم
تودههای میانتهی یا تخته سنگهای چند تنی که تو خالی شده و گاهی به رنگهای تند و یکدست رنگآمیزی میشوند و از همین طریق بار معنایی رازآمیزی به وجود میآورند.( آدم)[9]
یک بال در قلب هرچیز
گاهی نیز تخته سنگها به صورت برشهای کمارتفاعتر نسبت به آثار قبلی و به صورت لکهای بزرگ و به رنگهای عموما آبی، روی زمین گالری قرار گرفتهاند.( یک بال در قلب هرچیز1990)[10]
زمین
در سال 1991 اثر به صورت فقط لکه رنگی و بدون بُعد در کف سالن و به شکل دایره تصویر شده و شروع خلق آثاری است که با محیط گالری در ارتباط مسقیم هستند.(زمین 1991)[11]
ستون بیپایان
در اثر “ستون بیپایان”[12] در سال 1992 ستونی از ترکیب مواد، پوشیده شده با رنگدانه قرمز که از سقف به کف و یا بالعکس قرار گرفته و به علت آنکه رنگدانه مانند دیگر آثار کاپور در اطراف ابژه مورد نظر پاشیده شده، گویی ستون از وسطِ فضا به زمین و سقف فرو رفته و مخاطب اکنون فقط شاهد قسمت بین سقف و کف است.
وقتی من حامله هستم
در واقع مخاطب شاهد خلق آثاری است که نه تنها فرورفتگیها، موضوع اصلی میشوند، بلکه بیرونزدگی و فضای مثبت هم میتواند خود موضوع باشد. در اثر “وقتی من حامله هستم”[13] 1992، این بار بیرونزدگی از دیوار، به صورت نصب شی رنگی روی دیوار نیست، بلکه گویی از پشت دیوار، چیزی را به دل آن فرو کرده که از سمت دیگر شاهد این برآمدگی هستیم؛ از جنس و به رنگ دیوار، ابژه یا شیئی در وضعیت شدن؛ فرمی که هم حاضر باشد و هم نباشد، از تاثیر آیرزراک[14] که به گفتهی خود کاپور مکانی بسیار تاثیرگذار ویکی از مذهبیترین مکانهایی که تا بحال بدان رفته، ساخته شده است.
فرود آمدن به برزخ
دسته دیگری از آثار کاپور چیزی بین ابژه و بناهای معماریاند. اثری ساخته شده با بتن و گچ به ابعاد6*6*6 متر به صورت اتاق مکعبی با درب ورودی که بر روی یکی از اضلاع آن قرار گرفته و از نمای دورتر، همچون دیگر آثار وی، درگیری فضای خالی و پُر، بیرون و درون قابل مشاهده است.(فرود آمدن به برزخ-1992)[15]
ساختمانی برای یک خلاء
“ساختمانی برای یک خلاء”[16]عنوان اثر دیگری است که در همکاری با دیوید کنر[17] خلق شد و آرزوی کاپور را به واقعیت بدل کرد، چرا که وی همواره در تلاش بود تا آثاری را به وجود آورد که بتوان به طور کامل به درون آن قدم زد، آثاری که ابژه نباشند، در واقع ابژه و فضا یکی شوند.
تن من تن تو
در سال 1993 در “اثر تن من تن تو”[18]، کاپور دست به ساخت آثاری میزند که این بار به جای بیرونزدگی از دیوار، قسمتی از آن فرو رفته است.
سنگهای سیاه استخوانهای انسانی
در ادامه این حفرهها نه تنها روی دیوار، بلکه روی زمین ایجاد میشوند و سعی در تبدیل کردن فضا به مجسمه دارد(سنگهای سیاه استخوانهای انسانی)[19]
چرخش جهان از درون به بیرون
در سالهای بعد یعنی در ” چرخش جهان از درون به بیرون”[20] 1995 حفره با فلز صیقلی انباشته میشود، بطوریکه انعکاس اطراف به درون حفره قیفی ایجاد میشود و گویی تمامی محیط به درون آن کشیده میشود.
چشمها به داخل وارد میشوند
در همین سال چیدمانهای کاپور بیش از پیش سعی دارند تا مخاطب خود را در خود درگیر کرده، در اثر “چشمها به داخل وارد میشوند[21]-1993 ” مخاطب، خود را در فضای کمی که بین دو نیمه کپسول بزرگ قرمز رنگ توخالی است، مییابد که به دیوار نصب شدهاند.
تیرگی سفید
در ادامه حجمهای خالی و گردابگونه، کاپور مجموعه “تیرگی سفید” را به وجود آورد. کار روی سنگهای آهکی به شدت صیقلی شده، که آغازی بود برای فصل جدیدی از مجموعههای آیینهای. این آثار با محیط اطرافشان ارتباطی فعال داشته و بسته به منظره بیرونی تغییر میکردند.(تیرگی سفید[22] 1995)
چرخش جهان از بالا به پایین
از سال 1995 شروع بکارگیری موادی براق و آیینهای است که منتقدان این جنس جیوهای (مرکوریال) را هم از جهت نسبت تاریخی آن با جادوگری و هم ارتباط آن با خدای مرکوری(هرمس[23]) که به طور سنتی با مرزها درارتباط است. ساخت احجامی که تاکنون با رنگدانه پوشانده میشد؛ این بار با جیوه ساخته شدند.(چرخش جهان از بالا به پایین)
سینمای زمین
(سینمای زمین[24]-1995) اثری است که این بار بیرونزدگی نه در دل سنگ و دیوار، بلکه در سطح زمین ایجاد شده است.
7راه
بعد از آن به ساخت آثاری روی میآورد از جنس آیینه و کروم در ابعاد بزرگ و کوچک و از سال 2000 به بعد به سطوح آیینهای، رنگ افزوده میشود و همچنان تضاد بین درون و بیرون، پُر و خالی برقرار است.(7 راه در[25])
مارسیاس
در سال 2002 اثری عظیم به نام “مارسیاس”[26] را در موزه تیت[27] لندن نصب کرد؛ شامل سه حلقه از جنس استیل که توسط یک پوسته از جنس pvc به یکدیگر متصل شده، دوحلقه از آن به صورت عمودی در انتهای فضا قرار گرفتهاند و سومین حلقه به موازات پل به صورت معلق است. وی باتوجه به ارتباط مخاطبان و مقیاس اثر و فضای موجود در موزه، سعی در غلبه بر ارتفاع زیاد آن داشت. نام اثر؛ مارسیاس، نیم خدای جنگلی در اساطیر و افسانههای یونان که پوستش، زنده زنده توسط خدای آپولو[28] کنده شد. رنگ قرمز آن بیانگر زمینی بودن است، نشاندهنده سعی کاپور برای آسمانی جلوه دادن جسم زمینی است.
موطن قرمز
در کنار ساخت این آثار، با نمایشگاههایی از کاپور مواجه میشویم؛ با استفاده از موم قرمز که حدود 20 تن از مواد روی یک بازوی مکانیکی به شکل دورانی در حال چرخش است. این اثر برای نمایشگاهی در اتریش در ساختمانی آماده شد که وی سعی داشت از موادی خام، خشن و حاضرآماده بهره برد تا کمتر تحت تاثیر فضای مقدس ساختمان قرار گیرد.(موطن قرمز[29] 2003)
دروازه ابر
آثار بزرگتر، از گالری خارج و به عنوان بخشی از معماری فضای شهری تلقی شدند. اثری شناختهشده در سال 2004 با نام “دروازه ابر”[30]که از استیل ساخته و در پارک میلنیوم[31] در مرکز شیکاگو[32] نصب شده و دو سال وقت صرف سوار کردن هزاران قطعه تخت استیل در کنار یکدیگر شده، تصویری که بازتاب مییابد مخدوش و وارونه است در نتیجه بیننده با عبور از کنار این سازه، گویی از دریچهای متفاوت، خود و جهان اطرافش را مینگرد و موقعیت عابرین در جوار ساختمانهای قدیمی شهر را یادآور میشود.
آثار آیینهای گاه در گالری، گاه در فضای بیرون که بازتاب تصاویر در آنها بطور مستقیم و واقعی، سر و ته، چپ و راست و گاهی تکه تکه تشکیل میشود.
اسوایامباه
در سال 2007، کاپور در ادامه استفاده از رنگ به عنوان اثر، نه به عنوان پوشش، اثری به نام “اسوایامباه”[33] را در چندین موزه اروپایی از جمله خانه هنر مونیخ[34] به نمایش گذاشت؛ مجسمهای با رنگی به قرمزی خون که ساختار آن بازنمایی فرم قطار است. قطاری مومی که بر روی ریلی از همان جنس و رنگ موم قرمز قرار دارد، بطوریکه با دنبال کردن رد موم که از سالنهای گالری تا حیاط پراکندهاند، حس حرکت القا میگردد، برخی از منتقدان این اثر را یادآور قطارهای مرگ نازیها در جریان جنگ جهانی دوم میدانند، چرا که خانه هنر مونیخ در دهه 1930 تحت نظارت دولت نازی ساخته شد.
برج یادمان المپیک لندن
در سال 2012 “برج یادمان المپیک لندن”[35] که به عنوان برج چشمانداز با ارتفاع 115 متر که به بازدیدکنندگان اجازه میدهد تا از طریق یک آسانسور به بالای آن رفته و توسط 455 پله به صورت مارپیچ پایین آیند. در این اثر حدود 60 درصد فولاد مورد استفاده در آن از منابع بازیافتی به دست آمده.
آرک نوا
اثری دیگری در سال 2013 به نام “آرک نوا”[36] ، ساختاری غول پیکر که از یک غشا بنفش رنگ ساخته شده و اولین کنسرت بادی جهان است که در دو ساعت میتواند باد شود و به راحتی قابل حمل به هر مکانی است. این اثر به منظور راهحلی برای اجرای موسیقی در ژاپن بود که در سال 2011 در معرض سونامی قرار گرفت. در این اثر به خوبی همزیستی هنر و معماری با محیط قابل مشاهده است، چرا که صندلیهای مورد استفاده در آن از درختان سروی ساخته شده که توسط سونامی قطع شدند.
سایه
در سالهای اخیر(2016) به بعد ساخت و خلق آثاری از جنس سیلیکون[37] و پودرهای رنگی که از دور همچون تلی از تکههای گوشت و چربی هستن که به دیوار یا روی زمین انباشته شدهاند و گاهی به عنوان پوششی روی حجمی از قبل ساخته شده قرار میگیرند و یا روی تلی از شن و ماسه که با صفحات مخصوص و به منظور بیان هدف هنرمند، در قالب و فرمی جدید جای گرفتهاند، ایجاد میشوند.(آثاری نظیر: سایه[38]، متولد نشده[39]، امروز تو در بهشت خواهی بود[40])
متولد نشده
امروز تو در بهشت خواهی بود
آنیش کاپور، هنرمند هندیالاصل، همواره از محدود کردن آثارش در دایره فرهنگ و هنر زادگاهش، سخت بیزار است. وی با ساختن ابژهی هنری دوگانه، آثاری متشکل از روابط افقی و تکرار شونده ، در مجموعهای از روابط زیباشناختی خلق میکند؛ آثاری که همزمان هم مجازی است هم بصری، هم حرکتی است هم بازنمایانه.
آثاری که به مرور زمان به یکدیگر منتقل میشوند؛ رنگ آبی از مجموعه “هزار نام” به اثر “بدن من بدن تو” و قرمز به “مارسیاس” بدل گردید و از آنجا که ایدهی ابژه در هنرهای مفهومی که پرهیز از پیچدگیهای آن غیرممکن است، همواره مانعی در برابر توضیح عقلانی و تفکر روشن به نظر میرسد، این امر در مورد کاپور نیز مصداق دارد چرا که مسئله اصلی وی همواره مجسمهسازی از طریق رابطه میان مصالح و ابژه بوده است و همانگونه که در آثار مشخص است، رنگ و یا فضا خود بدل به ابژه میشوند و همواره سعی بر آن دارد تا با خلق ابژهای بصری نه تنها به تفسیر جهان بپردازد، بلکه خود را به برداشت ما از بازنماییهای مادی وارد نماید و به نگاه ما از اطراف یاری رساند تا بتوان دید دیگری نسبت به آن پیدا کرد.
[1] 1000 Names
[2] Red in the centre
[3] Three
[4] The chant of blue
[5] In search of the mountain
[6] A flower, a drama like death
[7] Shrine
[8] Mother as a void
[9] Adam
[10] A wing at the heart of things
[11] The Earth
[12] Endless Column
[13] When I am pregnant
[14] Ayers rock بزرگترین تک صخره سرخ رنگ جهان در استرالیا
[15] Descent into limbo
[16] Building for a void
[17] David Conner
[18] My body your body
[19] Black stones Human bones
[20] Turning the world inside out
[21] Eyes turned inward
[22] White dark
[23] Hermes در اساطیر یونان خدای نیرنگ و تردستی و نگهدارنده مسافران، بازرگانان و راهزنان. رومیان او را مرکور مینامند. غالبا در هیئت جوانی نیرومند با سیمای زیرک و دوست داشتنی و بدنی نرم و چالاک در جامه سفر و کلاهی بر سر، عصای چاوشی در دست مجسم میشود. (پاکباز، رویین، دایرهالمعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، 1378)
[24] Earth cinema
[25] 7 ways in
[26] Marsyas
[27] Tate Modern
[28] Apollo در اساطیر یونانی، پسر زئوس و برادر دوقلوی آرتمیس که به فبوس ملقب بود. او را خدای حافظ مسافران و شبان و گله و محصول، خدای مجازات و درمان و خدای خرد و پاکی، خدای غیبگویی، خدای موسیقی و شعر و هنر و خدای روشنایی و خورشید میدانستند… . (پاکباز، رویین، دایرهالمعارف هنر، تهران، فرهنگ معاصر، 1378)
[29] My red homeland
[30] Cloud gate
[31] Millennium park
[32] Chicago
[33] Svayambh
[34] Munich art museum
[35] Arcelormittal orbit,Olympic park, london
[36] Arc nova
[37] Silicone
[38] Shade
[39] Unborn
[40] Today you will be in paradise