نخستین آثار آلبرتو جاکومتی به خوبی نشان میدهد که وی با هنر بدوی و پیش از تاریخ آشنا بوده و به مجسمههای افریقایی و هنر کهن گرایش داشته است و همچون دیگر هنرمندان از درون هنر اقوام غیر اروپایی، نوعی ساختار آرمانیشده را بکار میبرد.
سر
به عنوان مثال مجسمه “سر1” درست همانند پیکره خدای جنگ یا اُرو2، بازنمایی کامل انسان نیست و فقط نقش چهره را مجسم میکند و با سادگی و کمترین وسیله، بیشترین و دقیقترین حس را القا میکند.
دو پیکر
در اثر دیگر به نام “دو پیکر” یا “زن و مرد”3 1926 که نخست به عنوان دو نماد جنسی نمایش گذاشته شدند، انسانوار بودن در آنها آشکارتر میشود، در عین حال که حالت طنزگونه نیز در پیکرهها احساس میشود. جاکومتی تا قبل از خلق این آثار، هیچگاه در فکر کشف و نوگرایی نبوده، فعالیت وی جنبه خودآموزی داشته و بعد از آن عمیقا اندیشمندانه به خلق آثار میپردازد و در ادامه تلاشها، آفریدن پیکرههای انتزاعیتر دوچندان میشود.
زن قاشقی
به عنوان نمونه، این تلاشهای ابتدایی در مجسمه “زن قاشقی”4 قابل مشاهده است که از لحاظ روحی به آثار برانکوزی5 نزدیک است.
اواخر دهه 1920 به محافل سورئالیستها که سالوادور دالی و برتون نیز حضور داشتند، جذب شد و در آثار آتی، بازتابی از اندیشههای این محافل بود.
زمان نشانهها
در اثر دیگر به نام “زمان نشانهها”6 1930-31 که در واقع زمان، کنایه است به هنر آزتکها7 که در آن مفهومی از درد و بدبختی با وجود قلبی که در اثر قرار دارد به نمایش گذاشته میشود.
قفس
در اثر دیگری مربوط به همین سال با نام “قفس”8، برخلاف انتظار مخاطب که میخواهد در آن حیوان یا انسانی را ببیند، با مجموعهای بسیار پیچیده و قابل تامل از دید روانشناختی مواجه میشود که در پس سادگی آن نهفته است.
شی نامطبوع
“شی نامطبوع”9 1931شکلی دراز و شاخ مانند و “گوی معلق”10(توپ معلق) 1930-31 را میتوان به عنوان آثاری نام برد که جاکومتی سعی دارد تا اشیا در آثارش را در شکل سه بعدی و سحرآمیز قرار دهد و مجسمههایی با بخشهایی متحرک میسازد که نشان از ایدهپردازیهای متنوع و ناب دارد چرا که وی مجسمههایی که به مخاطب تنها القای حرکت میکردند را تایید نمیکرد که شاید بتوان گفت آثار مجسمه پیکاسو و مارسل دوشان و نیز همزمانی دوره کاری جاکومتی و الکساندر کالدر11، در تاثیرپذیری و تاثیرگذاری آثار متحرک این زمان مهم بوده است.
گوی معلق
در اثر گوی معلق، روابط بین اجزا و نظم بین کل مجموعه مطرح است، که همواره جاکومتی از ستایش سورئالیستها درباره این اثر متعجب بود.
زنی با گلوی بریده
تندیس دیگر وی با نام “زنی با گلوی بریده”12 از جنس مفرغ، گویی یکی از زنان اثر پیکاسو تکه تکه شده که از بیارزش و بی اعتبار بودن جهان مادی حکایت دارد و بار دیگر بازتابی از فردگرایی وی که در اکثر آثار مشهود است را میتوان نظاره کرد.
کاخ(قصر) در ساعت 4 بعدازظهر
تجربه دیگر وی به جز آثار متحرک، پیکرههای راهرونده هستند که نمونههای آن بسیار است.
نقطه اوج این دوره از آثار جاکومتی در اثری به نام “کاخ(قصر) در ساعت 4 بعدازظهر”13 در سالهای 1932 و 1933 ساخته شده و ساختمانی متشکل از میلههای چوبی به نشانهی خطوط کناره نمای یک خانه است و در سمت چپ، زنی در برابر سه لوح مستطیل شکل ایستاده و لوح دیگری در وسط اثر که شی دراز و بیضوی به شکل قاشق نصب شده و توپی که روی آن قرار دارد و در سمت راست در داخل قفس دیگری، ستون فقرات به حالت معلق دیده میشود و لوح شیشهای باریکی در مرکز آویزان است و بالاتر از آن نوعی پرنده در قابی نصب است که این همان پرنده پترو داکتیل14 است- پرندهای اسکلت مانند که در ساعت 4 بعدازظهر درجا بال میزند و جیغ و داد میکند- این اثر بیشتر به خواب و رویا شباهت دارد. وی به خوبی فضای باز، جداماندگی اشیا و نوعی احساس تنهایی و بیگانگی انسان نوین را در این اثر منعکس میکند که شاید حاصل دورهای از زندگی وی باشد که در عین بودن در کنار زنی، تمام لحظات در حس تنهایی بوده است.
اشیای نامرئی
وی در این دوران برای امرارمعاش،در کنار مجسمهها، دست به ساخت آثار دکوراتیو میزند.
جاکومتی در آثار اولیه خود، مجموعه غنی و متنوعی میآفریند که در آن بلندپروازیها و آرمانها، گرایشهای رمانتیک و ساختاری عقلانی و غیرعقلانی باهم تلفیق شده، بصورت یک کل هنری درآمده است.
اثر دیگری به نام “اشیای نامرئی”15 (دستانی که خلا را نگه میدارند)1934 پیکره درازنمایی شده که روی صندلی نیمخیز نشسته، این اثر خیالپردازانه با اشارات سورئالیستی است.
مدتی بعد از گروه سورئالیستها جدا شد. چرا که وی برخلاف آنها در آن زمان مدافع تفکر انسانمداری و شخصیتگرایی آرمانی بود و مانند سورئالیستها شک و تجربه عدم قطعیت فراگیر و بیپایان را نمیپذیرفت.
وی از سال 1935 تا 1940 دست از ساخت آثار سورئالیستی برداشت و به سمت ساخت آثار از روی مدل16 که برادرش دیهگو و یا همسرش آنت17 بود پیش رفت. دراین مدت مجسمههای وی اغلب مردی تنها و عریان در حال راه رفتن یا زنی ایستاده بود. آشنایی با ژان پل سارتر18 و فلسفه او در سال 1940، بیشتر از پیش جاکومتی را در تفکرات درباره انسان و سرنوشت او ترغیب کرد.
نقاشیهای او نیز روند کاستن و پیراستن را در پیش گرفت، به جز چند طبیعت بیجان و فضای داخلی کارگاهش، بیشتر به تک فیگورها محدود میشد، اما طراحیها، گسترهی وسیعتر به خود میگرفت.
در این سالها تعداد بسیار کمی از مجسمهها را با تکیه بر حافظه خود ساخت، در سالهای پایانی دهه 1930 وقفهای در ادامه روند کاری وی ایجاد شد؛ یک سال قبل از شروع جنگ، وی در تصادف، چندین ماه مجبور به بستری در بیمارستان بود و به معالجه پرداخت و وقوع جنگ جهانی دوم و سفر از پاریس به ژنو،در این مدت نیز دست از ساخت برنداشت و بعد از بازگشت، مجسمه های کوچک خود را همراه داشت و بعد از آن توانست مجسمههای با ابعاد بزرگتر و لاغرتر خلق کند که هرچه پیش رفت از مادیت دور و به معنویت نزدیکتر میشود.
قدم زدن زیر باران
تا سال 1953 آنچنان از روی مدل به مجسمهسازی پرداخته بود که تمامی جزییات آنها در ذهن نشسته و میتوانست بدون رجوع به مدل به ساخت همانها بپردازد؛ پیکرههای بلند برنزی که تعدادی از آنها رنگ شده بودند، آثار مربوط به این دوران را میتوان “جزیی از تند رفتن در زیر باران”19(قدم زدن زیر باران) 1949 و “ارابه”20 1950 و مجموعهای از پیکرههای بصورت مفرد یا گروهی نظیر “مردی در حال اشاره”21، “میدان شهر”22، “سه مرد در حال قدم زدن”23.
ارابه
مردی در حال اشاره
میدان شهر
سه مرد در حال قدم زدن
سگ
پس از این دوران گاهی بصورت تمرینی مجسمههایی با پیکرههای به جز پیکره انسانی نظیر “سگ”24 ساخت که در آن اثر نیز به دنبال نقش کردن پیکره خود در قالب سگ بود.
در دهه 1960 به دلیل بیماری، توان وی تحلیل یافت و سرانجام در سال 1966 به علت سرطان و نیز سکته قلبی درگذشت و در دهکده زادگاهش به خاک سپرده شد.
جاکومتی در مجسمهها و نقاشیهایش میکوشید با چشمپوشی از جزییات، کلیت را در فضای دربرگیرنده تجسم بخشد تا احساس تنهایی تشدید شود. پیکرهها در آثار جاکومتی، آدمهای بیگانه و پریشان که گویی تحت فشار شدید بودهاند. انسانهایی در حال قدم زدن، در حال عبور از کنار یکدیگر که مخاطب متوجه کشش بینشان میشود، انسانهایی با قصد زنده ماندن و خیال بیمرگی. سطح پیکرهها زمخت است اما سمت گام برداشتن آنها کاملا تعریف شده است. پیکرههایی در حال گریز، انسان تنها و مضطرب، سرگردان و بی شکل در وضعیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و معماری. پیکرههایی تنها که این امکان را دارند تا در خلا نیز به حیات خویش ادامه دهند.
هنر او چگونگی کنار آمدن با شک است، وی همیشه در تلاش برای مجسمساختن شی و فضای دربردارنده آن به همان شکلی بود که مشاهده میکرد؛ پس در اکثر آثار، شی را در کانون دیدش قرار میدهد. در فضایی با کمترین جزییات ممکن و این شیوه هم در نقاشی و هم در مجسمهسازی رعایت میشده، مانند اثر مادر یا دیویدسیلوستر25 که پیکره اصلی در مرکز و جزییات فضای اطراف به کمترین حد رسیده است.
دیویدسیلوستر
مهمترین مسئله جاکومتی آن بود که خودش هم نمیدانست چه میخواهد و شاید همین موضوع سبب شد تا وی در کارگاهش در انزوا به مطالعه و کار و تمرین بپردازد و از همین روی برای هنر معاصر بعد از خود تاثیرگذار باشد و از او به عنوان آفریننده چهره جدید انسان یاد کنند و ارائه دهنده نوعی نگرش جستجوگر در هنر.
1 Gazing Head
2 Oro
3 The couple(man and woman)
4 Spoon woman
5 Constantin Brancusi (1876-1957)
7 Aztecs
8 The cage
9 Disagreeable object
10 Suspended ball
11 Alexander Calder (1898-1976)
12 Woman with her throat cut
13 Palace at four in the morning
14 Petrodactyl
15 The invisible object- Hands holding emptines
16 من با تکیه بر حافظهام دست به کار شدم… ولی میخواستم /انچه را که دیده بودم با تکیه بر حافظه خویش بیافرینم، با وحشت دریافتم که پیکرهها کوچکتر و کوچکتر میشوند و فقط زمانی به اصل خود شباهت پیدا میکردند که کوچک بودند، ولی ابعادشان مرا برمیآشفت و من باز بی آنکه خسته شوم کار را از نو آغاز میکردم و سپس از چندماه دیگر به همان نقطه میرسیدم. پیکره بزرگ به نظرم کاذب میرسید و پیکره کوچک نیز به همان اندازه غیر قابل تحمل بود و غالبا به قدری کوچک میشدند که با یک حرکت کاردک من همچون ذره غبار ناپدید میشدند ولی سر و پیکره در نظر من فقط معنی حقیقی پیدا میکردند که کوچک بودند. تمامی اینها در سال 1945 با روی آوردن من به طراحی خطی دگرگون شدند. در نتیجه من به ساختن پیکرههای بزرگتر تمایل پیدا کردم، ولی در این حالت نیز با تعجب دریافتم که پیکرههای مزبور فقط زمانی با اصل تشابه پیدا میکردند که دراز و باریک بودند
17 Annette
18 Jean-Paul Sartre (1905-1980)
19 Walking quickly under the rain
20 The chariot
21 Man pointing
22 The city square
23 Three men walking
24 The dog
25 David Sylvester
منابع
ـ پاکباز، رویین (1389)، دایرهالمعارف هنر: نقاشیومجسمهسازیوگرافیک، تهران: فرهنگ معاصر.
ـ لوسیاسمیت، ادوارد (1389)، مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم، علیرضا سمیعآذر، تهران: نشر نظر.
ـ گامبریج، ارنست(1379)، تاریخ هنر، علی رامین، تهران: نشر نی.
ـ بکولا، ساندرا(1387)، هنر مدرنیسم، رویین پاکباز و..] و دیگران [، تهران:فرهنگ معاصر.
ـ پاکباز، رویین(1389)، در جستجوی زبان نو، تهران: موسسه انتشارات نگاه.
ـ آرناسن، اچ هاروارد(1389)، تاریخ هنر نوین، محمدتقی فرامرزی،تهران:نگارستان کتاب.
ـ عبدالناصر، گیوقصاب(1379)، چند کلمه درباره آلبرتو جاکومتی، زمانه و آثارش: با یک تماس کاردک من، در غبار ناپدید میشود، مجله هنرهای تجسمی، شماره8.
ـ قره باغی، علی اصغر(1380)، آلبرتو جاکومتی، رژیم غذایی مدرنیسم، مجله گلستانه، شماره 33.
ـ Artists on art, Dore Ashton, 1985, new York.